نبوت
نبوت یا پیامبری، گزینشی الهی است که معارف الهی از سوی خداوند بر بنده برگزیدهاش وحی میشود تا اخلاق و کردار بندگان را در مسیر کمال و سعادت، رهبری کند. مهمترین ویژگیهای پیامبران، دریافت وحی، توانایی معجزه و عصمت است.
ضرورت نبوت و بعثت پیامبران، در قرآن کریم، روایات معصومان و متون کلامی مورد تاکید قرار گرفته و دلایلی برای آن ذکر شده است؛ از جمله اتمام حجت بر انسانها، نیازمندی ذاتی انسان، و نیازمندی انسان به اجتماع. بر اساس آیات قرآن کریم، همه انبیا اهداف مشترکی داشتهاند؛ از جمله دعوت به توحید و معاد، برپایی عدل و داد، تعلیم و تربیت، تزکیه و تقوا و همچنین آزادسازی انسانها از غل و زنجیرها.
آموزه نبوت را از اصول دین به شمار آوردهاند که باور به آن شرط مسلمانی است. این آموزه در اسلام به معنای پیامبری حضرت محمد(ص) و پیامبرانی است که در قرآن یا سنت نبوی از آنان یاد شده است. نبوت با حضرت آدم(ع) آغاز شده و بنابر آیه صریح قرآن کریم، با نبوت حضرت محمد(ص) پایان یافته است. شیعیان و اهل سنت در این باور با یکدیگر همراهاند. شیعیان با استناد به آیات قرآن و روایات معصومان، معتقدند که پس از پایان نبوت، خداوند، امامان را برای حفظ و تبیین دین برگزیده است.
مفهوم شناسی
نبوت یا پیامبری، بر اساس قرآن کریم گزینشی الهی است که خداوند، معارف الهی را بر بنده برگزیدهاش وحی میکند تا اخلاق و کردار بندگان را در مسیر کمال و سعادت، رهبری و هدایت کند.[۱] اعتقاد به نبوت، ضروری دین اسلام و همه ادیان آسمانی است.[۲] نبوت در زبان عربی در چند معنا به کار رفته است: خبردهنده،[۳] مکان مرتفع،[۴] خروج از مکان،[۵] راه روشن[۶] و صدای مخفی.[۷]
بنابر قول مشهور، بین نبی و رسول تفاوتهایی وجود دارد و با آنکه هر رسولی نبی است، اما همه انبیا رسول نیستند.[۸]رسول در خواب و بیداری وحی را دریافت میکند؛ اما نبی تنها در خواب.[۹][۱۰] وحی بر رسول از وحی بر نبی عالیتر است چرا که وحی بر رسول را جبرئیل ابلاغ میکند؛ اما وحی بر نبی از طریق فرشتگان دیگر یا الهام قلبی یا رؤیای صادقه صورت میپذیرد.[۱۱] برخی رسول و نبی را در معنا مترادف دانستهاند.[۱۲]
نبوت خاصه و عامه
در کتابهای کلامی از مباحث نبوت، در دو بخش عمده نبوت خاصه و نبوت عامه بحث میشود. منظور از نبوت عامه مجموعه مباحث درباره اصل نبوت همچون ضرورت بعثت انبیاء،[۱۳] عصمت[۱۴] و معجزه[۱۵] است.[۱۶] مراد از نبوت خاصه هم مسائلی است که درباره نبوت یک فرد خاص مطرح میشود؛ از جمله: دلایل پیامبری یک شخص خاص و معجزات او.[۱۷]
ضرورت نبوت
ضرورت نبوت و بعثت پیامبران، در قرآن، روایات معصومان و متون کلامی مورد تاکید قرار گرفته و دلایلی برای آن ذکر شده است؛ از جمله اتمام حجت بر انسانها، نیازمندی ذاتی انسان، و نیازمندی انسان به اجتماع[۱۸].
1. در قرآن، ضرورت نبوت با تکیه بر نیاز بشر بیان شده است؛ از جمله نیاز به عدالت، تزکیه و تعلیم.[۱۹] در توضیح این موارد گفته شده است که انسان به تنهایی و بدون رهبری پیامبران نمیتواند عدالت را در جامعه برپا کند؛ چرا که تحقق عدالت در همه شئون زندگی، نیازمند این است که پیامبران مصادیق مختلف عدالت را روشن کنند، قانون مبتنی بر عدالت بتواند حقوق همه افراد را در تمام زمینهها رعایت کند و همچنین اجرای عدالت نیازمند یک مجری عادل و دادگر است که هرگز تحت تاثیر تمایلات نفسانی و خواستههای شخصی نباشد.[۲۰] اجرای این موارد، از آنجا که تنها با اتکا به نبوت و انبیا ممکن دانسته شده، به عنوان دلایل تبیین ضرورت نبوت بیان شده است. همین مقدمات برای موارد دیگری مانند تعلیم و تربیت بشر هم بیان شده است.[۲۱]
2. در روایات، ضرورت نبوت به شیوههای گوناگونی بیان شده است؛ امام صادق(ع) در پاسخ به پرسشی، به عدم امکان رابطه مستقیم بندگان با خدا تکیه کرده و ضرورت نبوت را تبیین کرده و انبیا را سفیرانی دانسته که باید در میان مردم باشند تا اوامر و نواهی الهی را به آنها برسانند.[۲۲][۲۳] در روایتی دیگر، امام علی(ع)، تایید و تقویت عقل و احیای فطرت و جلوگیری از غفلت و همچنین یادآوری نعمتهای خداوند را دلیل بعثت انبیا دانسته است.[۲۴][۲۵]
3. در عرفان، فلسفه، و کلام اسلامی: ضرورت نبوت در فلسفه اسلامی، با نگاهی زمینی و اینجهانی تبیین شده و نبوت به این دلیل ضروری تلقی میشود که انسان موجودی مدنی و اجتماعی است. و بنابراین نبوت و بعثت انبیا، لازمه زندگی اجتماعی دانسته شده است.[۲۶] در کلام اسلامی، ضرورت نبوت با اتکا به دلایلی از جمله قاعده لطف تبیین شده است؛ بر این اساس، از آنجا که برای خداوند ضروری است که مکلف را به اطاعت از خود نزدیک و از گناهان دور سازد، بر خداوند واجب است که پیامبران را مبعوث سازد.[۲۷] در عرفان اسلامی، ضرورت نبوت با تکیه بر نگاهی آسمانی تبیین میشود که بر اساس آن، وجود انسان کامل در میان انسانها ضروری است، پس نبوت ضروری است. به بیانی دیگر، عارفان مسلمان، نبی را مظهری تام برای اسم اعظم الهی دانسته و از همین رو حضور او در میان مردم را ضروری تلقی کردهاند. [۲۸]
اهداف بعثت انبیا
بر اساس آیات قرآن، همه انبیا اهداف مشترکی داشتهاند؛ از جمله دعوت به توحید و معاد، برپایی عدل و داد، تعلیم و تربیت، تزکیه و تقوا و همچنین آزادسازی انسانها از غل و زنجیرها.[۲۹]
1. دعوت به توحید، مهمترین هدف انبیا دانسته شده است. همه انبیا، بر اساس آنچه در قرآن کریم آمده، مردم را دعوت به توحید و دوری از شرک و بتپرستی کردهاند.[۳۰]
2. دعوت به معاد، بر اساس آیات قرآن کریم، یکی دیگر از اهداف انبیاء الهی بوده است. آنها مردم را درباره زندگی پس از مرگ آگاه میکردهاند که در آن به تمام اعمال و رفتار انسانی رسیدگی میشود و بنابراین هر کس باید مراقب اعمال و رفتار خود باشد تا دچار عذاب و گرفتاری در حیات اخروی نشود.[۳۱]
3. عدالت، یکی دیگر از اهداف پیامبران از نظر قرآن کریم است. انبیا با مفاسد اجتماعی مبارزه کرده و برای برپایی عدالت در جامعه تلاش میکردهاند.[۳۲] مبارزه حضرت صالح با اسراف و تبذیر،[۳۳] مبارزه لوط (ع) با مفاسد جنسی،[۳۴] و مبارزه شعیب با کمفروشی و مفاسد اقتصادی،[۳۵] مواردی از تلاشهای پیامبران برای برقراری عدالت اجتماعی است که در قرآن کریم از آنها یاد شده است.[۳۶]
4. تزکیه و تقوا، از اهداف انبیاست که به تاکید قرآن کریم، نقش مهمی در رشد و رستگاری انسان دارد. تزکیه به عنوان هدف پیامبران، دستکم در سه آیه از قرآن کریم آمده است. تقوا هم یکی از در آیات مختلفی به عنوان هدف پیامبران آمده و در سوره شعراء و صافات، چند آیه با ترکیبی واحد آمده که نشاندهنده تلاش پیامبرانی از جمله نوح،[۳۷] هود،[۳۸] صالح،[۳۹] لوط،[۴۰] شعیب[۴۱] و الیاس[۴۲] در توصیه قوم خود به تقواست.[۴۳]
ویژگیهای انبیاء
پیامبران الهی دارای ویژگیها و اختصاصاتی هستند؛ از جمله دریافت وحی الهی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، انجام معجزه برای اثبات ادعای نبوت خود و همچنین برخورداری از عصمت.
دریافت وحی
وحی، یعنی القا و انتقال کلام خدا به پیامبران، بر اساس قرآن کریم، یکی از ویژگیهای مشترک همه پیامبران از جمله نوح، ابراهیم، اسماعیل، عیسی و حضرت محمد، پیامبر اسلام است.[۴۴] خداوند بیشتر به واسطه جبرئیل و گاه بی واسطه، معارف و دستورات دینی را جهت ارشاد و راهنمایی مردم، به پیامبران انتقال میدهد.[۴۵]
معجزه
معجزه از راههای شناخت پیامبران از مدعیان دروغین نبوت است؛ معجزه کار خارق العادهای است که از جانب خدا و به دست پیامبر انجام میشود، و با ادعای نبوت و تحدی همراه است و انسانهای عادی از انجام آن ناتوانند.[۴۶] در آیات مختلفی از قرآن کریم به معجزات پیامبران اشاره شده است.[۴۷] بیشتر متکلمان شیعه، معتقدند که اعجاز، کار مستقیم الهی است و از جانب خدا صورت میگیرد. در مقابل، بیشتر فلاسفه بر این باورند که پیامبران با اتکا به قدرت فوقالعاده نفس خود، معجزه میکنند.[۴۸]
عصمت
عصمت، به باور متکلمان شیعه، لطفی از جانب خدا، و به باور فلاسفه، قدرتی درونی در پیامبران است که بر اساس آن، اگرچه قدرت ارتکاب گناه را دارند، اما از گناه یا ترک واجب خودداری میکنند.[۴۹]
بیشتر متکلمان اسلامی، بر این باورند که پیامبران در همه امور و مراحل زندگی از گناه و خطا معصوماند،[۵۰] چراکه اگر پیامبر از خطا و گناه مصون نباشد، اعتماد مردم به او از بین میرود و هدف از فرستادن پیامبران نقض میشود.[۵۱] از اینرو مواردی را که در قرآن از استغفار پیامبران و بخشایش خدا سخن آمده،[۵۲] مانند کشتن مرد مصری توسط حضرت موسی،[۵۳] رها کردن رسالت توسط حضرت یونس[۵۴] و خوردن میوه ممنوعه توسط حضرت آدم[۵۵] را به ترک اولی تفسیر کردهاند. اما برخی متکلمان، عصمت پیامبران را فقط در امور مربوط به نبوت لازم میدانند.[۵۶] از این دیدگاه به نظریه سهو النبی یاد میشود.
علم غیب
علم غیب، از ویژگیهای پیامبران است که برای ادای رسالت خویش به آن نیاز دارند، که خداوند پیامبرانش را با وحی از آینده و یا گذشته آگاه میکند.[۵۷] برخی مفسران، با استناد به آیه ۱۷۹ آل عمران گفتهاند که تمام پیامبران از علم غیب آگاه بودهاند.[۵۸] بنا بر آیات قرآن،[۵۹] خداوند از میان پیامبرانش، هر پیامبری را که بخواهد و به هر میزانی که صلاح بداند از غیب، آگاه میکند.[۶۰] قرآن کریم به آگاهی عیسی بن مریم به برخی امور غیبی اشاره کرده است.[۶۱]
گفتهاند که در میان پیامبران، پیامبر اسلام(ص) به سبب گستره مکانی و زمانی رسالت پیامبریاش، از دیگر پیامبران بیشتر به علم غیب دستیابی داشته است.[۶۲]
پیامبران
اولین پیامبر الهی حضرت آدم است که به همراه همسرش حوا در بهشت آفریده شد و به دلیل خوردن میوه ممنوعه به همراه همسرش از بهشت اخراج شدند. آخرین پیامبر، حضرت محمد(ص)، در سال ۵۷۰ میلادی در شهر مکه به دنیا آمد.
پنج تن از پیامبران به نامهای نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص) اولوالعزم هستند یعنی تنها این پیامبران دین و احکام جدیدی آوردند. پیامبران دیگر، دین و آیین پیامبران اولوالعزم پیش از خود را تبلیغ میکردند.[۶۳] مقام و درجات پیامبران با هم تفاوت دارد.[۶۴] در قرآن تنها نام ۲۶ تن از انبیا آمده است.
در بیشتر روایات تعداد انبیا ۱۲۴ هزار نفر دانسته شده که ۳۱۳ نفر آنها رسول هستند،[یادداشت ۱] عدد پیامبران در برخی احادیث هشت هزار تن ذکر شده است.[۶۵] به باور علامه مجلسی، عدد هشت هزار، تنها به پیامبران بزرگ اشاره دارد.[۶۶]
پیامبران دارای کتاب
برخی از پیامبران الهی دارای کتاب آسمانی بودهاند. پیام الهی که توسط این پیامبران دریافت میشد، در مجموعهای به نام کتاب مقدس یا کتاب آسمانی جمعآوری میشده و منبع اصلی پیروان آن دین و ملاک عمل و اعتقادات آنان بوده است. برخی از پیامبران که کتاب آسمانی داشتهاند، عبارتند از نوح، ابراهیم (صحف)، داوود (زبور)، موسی (تورات)، عیسی (انجیل) و محمد (قرآن).[۶۷]
نبوت زنان
اسمهایی که قرآن از پیامبران آورده، همه اختصاص به مردان دارد و نامی از زنان به عنوان پیامبر برده نشده است.[۶۸] به همین جهت در میان مفسران، بحثها و اختلافهایی درباره نبوت زنان شکل گرفته است.[۶۸]
مخالفان نبوت زنان
بیضاوی مفسر قرن هشتم معتقد است مسلمانان اجماع دارند که زنان به مقام نبوت نمیرسند.[۶۹] برخی نیز مخالفان نبوت زنان را «اغلب قریب به اتفاق علماء» دانستهاند.[۷۰]
علامه طباطبایی معتقد است زنان به مقام نبوت نمیرسند و نمیتوانند وحی که به پیامبران میرسد را دریافت کنند. البته نوع دیگری از وحی وجود دارد که اختصاص به پیامبران نداشته و غیر آنان را شامل میشود. بنابر این وحی به مادر موسی[۷۱] به مانند وحی به زنبور عسل بوده[۷۲] و اثبات نبوت نمیکند.[۷۳] فخر رازی نیز از آیات قرآن استفاده کرده که خداوند هیچ یک از زنان را رسول قرار نداده است.[۷۴]
آیت الله جوادی آملی نبوت را به دو بخش نبوت اِنبائی و نبوت تَشریعی تقسیم میکند. او معتقد است نبوت تشریعی که همان رسالت است به جهت اینکه یک کار اجرایی است به مردان واگذار شده است. اما نبوت انبائی که فرد از طریق وحی مطلع میشود که در جهان چه میگذرد، اختصاص به مردان ندارد و زنان نیز به این مقام دست مییابند.[۷۵]
یکی از دلایلِ مخالفان نبوتِ زنان، تعبیر «رجال» در آیه «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِ؛ و پيش از تو جز مردانى از مردم شهرها را كه به آنان وحى میكرديم نفرستادیم»[۷۶] است که کلمه «رجال» به معنای مردان بوده و نشان میدهد تنها مردان به این مقام میرسند.[۷۷]
موافقان نبوت زنان
قرطبی مفسر قرن هفتم معتقد است حضرت مریم به مقام نبوت رسیده بوده؛ زیرا خداوند به واسطه فرشته به مانند دیگر پیامبران به او وحی رساند.[۷۸]
ابنحجر عسقلانی از افرادی مانند ابوالحسن اشعری متکلم قرن سوم و ابنحزم از عالمان قرن پنجم نقل کرده که به نبوت زنان اعتقاد داشتند[۷۹] و ابنحزم، حوا، ساره، هاجر، مادر موسی، آسیه و مریم را به عنوان پیامبر معرفی کرده است.[۸۰] این گروه به ادلهای از جمله برخی آیات قرآن[۸۱] استناد کردهاند.[۸۲]
پایان نبوت
خاتمیت، مفهومی کلامی و از آموزههای مشترک همه مسلمانان است؛ به این معنا که پس از حضرت محمد(ص) پیامبر و دین دیگری نخواهد آمد. این عنوان از خود قرآن کریم گرفته شده است. در آیه ۴۰ سوره احزاب، قرآن کریم صریحا تعبیر خاتم النبیین را برای حضرت محمد(ص) به کار برده است.[یادداشت ۲]
اعتقاد به خاتمیت، هم در زمان پیامبر اکرم(ص) و هم در دورههای بعدی میان مسلمانان امری روشن و پذیرفتهشده بوده است.[۸۳] این آموزه همواره از ضروریات دین اسلام شمرده شده است، به این معنا که هر کس خاتمیت پیامبر را نپذیرد، از دین خارج شده و گویی نبوت پیامبر را نپذیرفته است.[۸۴]
امامت
شیعیان بر اساس آیات قرآن و روایات متعددی مانند حدیث ثقلین معتقدند پس از پایان نبوت، خداوند به واسطه امامانی که حافظ و بیانکننده دین هستند، آخرین دین را حفظ کرده است[یادداشت ۳] و در زمان مناسب، آخرین امام که زنده است و به صورت ناشناس زندگی میکند را مأمور میکند تا با حاکم کردن اسلام در سراسر جهان، بشر را به نهایت هدایت و کمال خود برساند.[یادداشت ۴]
مدعیان دروغین
مدعیان دروغین نبوت، افرادی بودند که ادعای پیامبری میکردند، اما از جانب خدا به پیامبری مبعوث نشده بودند. اسود عنسی،[۸۵] طلیحة بن خویلد، [۸۶] سجاح[۸۷] و مسیلمه کذاب [۸۸] از مدعیان دروغین نبوت در صدر اسلام بودند. ناتوانی از اعجاز،[۸۹] تکذیب از سوی پیامبر دیگر، تکذیب پیامبران و درخواست مزد در قبال رسالت را از راههای شناخت مدعیان دروغین از پیامبران برشمردهاند.
پی نوشت ها
1. پرچم، «گفتگوی سه دین الهی پیرامون معنی نبوت»، در فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه اصفهان)، ش ۱۶ و ۱۷، ص ۱۱۲.
2. ربانی گلپایگانی، درآمدی به شیعهشناسی، ۱۳۸۵ش، ص ۱۹۵.
3. ابن منظور، لسان العرب، ۲۰۰۰م، ج ۱، ص ۱۶۲.
4. طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۸۷ش، ج ۱، ص ۴۰۵.
5. فیومی، مصباح المنیر...، ۱۴۱۴ق، ج ۲، ص ۵۹۱.
6. خلیل بن احمد، العین، ۱۴۱۰ق، ج ۸، ص ۳۸۲.
7. جوهری، الصحاح، ۱۹۹۰م، ج ۱، ص ۷۴.
8. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ۱۳۶۰ش، ج ۳، ص ۱۱۶.
9. عسکری، معجم الفروق اللغویة، ۱۳۸۴ش، ص ۳۶۲.
10. کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۵ش، ج ۱، ص ۱۷۶.
11. جرجانی، التعریفات، ۱۴۱۲ق، ص ۱۰۵.
12. ماوردی، اعلام النبوة، ۱۹۸۷م، ص ۵۱.
13. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۲ش، ج۲، ص۲۹.
14. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۲ش، ج۲، ص۳۴.
15. سبحانی، عقاید اسلامی در پرتو قرآن، حدیث و عقل، ۱۳۷۹ش،
16. سعیدیمهر، آموزش کلام اسلامی، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۴.
17. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۴، ص۵۲۷؛ سعیدیمهر، آموزش کلام اسلامی، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۸۸.
18. ایزدیتبار، «اثبات ضرورت نبوت از دیدگاه فیلسوفان»، در فصلنامه معارف عقلی، ش ۱۹، ص ۱۲.
19. اسماعیلی، «ضرورت رسالت از نظر قرآن و حدیث»، در مجله پاسدار اسلام، ش ۳۱۵-۳۱۶، ص ۷۰-۷۴.
20. اسماعیلی، «ضرورت رسالت از نظر قرآن و حدیث»، در مجله پاسدار اسلام، ش ۳۱۵-۳۱۶، ص ۷۰-۷۴.
21. اسماعیلی، «ضرورت رسالت از نظر قرآن و حدیث»، در مجله پاسدار اسلام، ش ۳۱۵-۳۱۶، ص ۷۰-۷۴.
22. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص ۱۶۸، باب الاضطرار الی الحجة، ح ۱.
23. اسماعیلی، «ضرورت رسالت از نظر قرآن و حدیث»، در مجله پاسدار اسلام، ش ۳۱۵-۳۱۶، ص ۷۰-۷۴.
24. اسماعیلی، «ضرورت رسالت از نظر قرآن و حدیث»، در مجله پاسدار اسلام، ش ۳۱۵-۳۱۶، ص ۷۰-۷۴.
25. شریف رضی، نهج البلاغه، ۱۴۱۳ق، ص ۱۱، خ ۱.
26. نصیری و همکاران، «مقایسه ضرورت نبوت از منظر فلسفه و عرفان...»، در فصلنامه اندیشه نوین دینی، ش ۴۱، ص ۵۹.
27. بخشی، «نبوت در آیینه علم کلام»، در خردنامه همشهری، ش ۱۱، ص ۱۸.
28. نصیری و همکاران، «مقایسه ضرورت نبوت از منظر فلسفه و عرفان...»، در فصلنامه اندیشه نوین دینی، ش ۴۱، ص ۵۹.
29. نصری، مبانی رسالت انبیاء در قرآن، ۱۳۷۶ش، صص ۳۳-۵۳.
30. نصری، مبانی رسالت انبیاء در قرآن، ۱۳۷۶ش، صص ۳۳-۳۴؛ همچنین ببینید: سوره نحل، آیه ۳۶؛ سوره فصلت، آیه ۱۴؛ سوره انبیاء، آیه ۲۵؛ سوره زخرف، آیه ۴۵؛ سوره نوح، آیه ۲-۳؛ سوره هود، آیه ۵۰ و ۶۱.
31. نصری، مبانی رسالت انبیاء در قرآن، ۱۳۷۶ش، صص ۳۵-۳۷؛ همچنین ببینید: سوره مومنون، آیه ۳۵-۳۸؛ سوره اعراف، آیه ۵۹؛ سوره شعراء، آیه ۱۳۵؛ سوره هود، آیه ۸۴؛ سوره عنکبوت، آیه ۳۶؛ سوره 32. طه، آیه ۱۵، سوره انعام، آیه ۱۳۰ و ۱۵۴؛ سوره سجده، آیه ۱۰، سوره ق، آیه ۲-۳، سوره غافر، آیه ۱۵.
33. نصری، مبانی رسالت انبیاء در قرآن، ۱۳۷۶ش، صص ۳۵-۳۷.
34. نگاه کنید به: سوره شعراء، آیه ۱۵۱-۱۵۲.
35. نگاه کنید به: سوره شعراء، آیه ۱۶۵-۱۶۶.
36. نگاه کنید به: سوره شعراء، آیه ۱۸۱-۱۸۳.
37. نصری، مبانی رسالت انبیاء در قرآن، ۱۳۷۶ش، صص ۳۵-۳۷.
38. نگاه کنید به: سوره شعراء، آیه ۱۰۶ (إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ).
39. نگاه کنید به: سوره شعراء، آیه ۱۲۴ (إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ).
40. نگاه کنید به: سوره شعراء، آیه ۱۴۲ (إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ).
41. نگاه کنید به: سوره شعراء، آیه ۱۶۱ (إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ).
42. نگاه کنید به: سوره شعراء، آیه ۱۷۷ (إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ).
43. نگاه کنید به: سوره صافات، آیه ۱۲۳-۱۲۴ (وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ).
44. نصری، مبانی رسالت انبیاء در قرآن، ۱۳۷۶ش، صص ۴۹-۵۱.
45. رنجبر، «بررسی و تحقیق پیرامون واژه وحی در قرآن مجید...»، در مجله نامه الهیات، ش ۱، صص ۱۸-۱۹.
46. رنجبر، «بررسی و تحقیق پیرامون واژه وحی در قرآن مجید...»، در مجله نامه الهیات، ش ۱، ص ۱۵.
47. مفید، النکت الاعتقادیه، ص ۳۵.
48. قدردان قراملکی، «چیستی و فاعل معجزه از منظر متکلمان و فلاسفه»، در مجله معرفت، ش ۵۱، ص ۴۸.
49. قدردان قراملکی، «چیستی و فاعل معجزه از منظر متکلمان و فلاسفه»، در مجله معرفت، ش ۵۱، ص ۴۸.
50. سیلانی، «فلسفه عصمت انبیا و امامان علیهم السلام»، در فصلنامه علوم و معارف قرآن و حدیث، ش ۳، صص ۷۶-۷۷.
51. مفید، عدم سهو النبی، ۱۴۱۳ق، ص۲۹و۳۰؛ سید مرتضی، تنزیه الأنبیاء، ۱۳۸۷ش، ص۳۴.
52. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۸۴ش، ص۱۹۳-۱۹۴.
53. برای نمونه نگاه کنید به: سوره قصص، آیه ۱۶؛ سوره انبیاء، آیه۸۷؛ سوره طه، آیه۱۲۱.
54. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۴۲، ۴۳.
55. طباطبایی، المیزان،۱۴۱۷ق، ج۱۴، ص۳۱۵.
56. طبرسی، مجمعالبیان، ۱۳۷۲، ج۷، ص۵۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۳، ص۳۲۳.
57. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۶۰.
58. طوسی، التبیان، داراحیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۵۹.
59. طوسی، التبیان، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص۶۳.
60. سوره جن، آیات ۲۶-۲۷.
61. طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۸۳.
62. سوره آل عمران، آيه۴۹.
63. مظفر، ص۱۵
64. سبزواری، شرح الأسماء الحسنی، ص۵۵۲ و۵۵۳
65. تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجات سوره بقره، آیه ۲۵۳
66. بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۱، ح۲۲
67. بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۱، ح۲۲.
68. رجوع کنید به: کلینی، ج۱، ص۲۴۰.
69. غروی نائینی، «نبوت زنان در قرآن کریم»، ص۳۰.
70. به نقل از شکوری، «نبوت زنان در قرآن مجید»، ص۴۸.
71. الشیخ، «نبوت زنان در قرآن و عهدین»، ص۱۸۳.
72. برای نمونه سوره قصص، آیه۷.
73. سوره نحل، آیه۶۸.
74. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۴، ص۱۴۹-۱۵۰.
75. فخر رازی، مفاتيح الغيب، ۱۴۲۰ق، ج۱۸، ص۵۲۱.
76. جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، ۱۳۸۲ش، ص۱۶۷
77. سوره نحل، آیه۴۳، سوره یوسف، آیه۱۰۹، سوره انبیاء، آیه۱۰۷.
78. بیضاوی، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۲۷.
79. قرطبی، الجامع لأحكام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۴، ص۸۳.
80. ابنحجر عسقلانی، فتح الباری، ۱۳۷۹ق، ج۶، ص۴۷۱.
81. ابنحجر عسقلانی، فتح الباری، ۱۳۷۹ق، ج۶، ص۴۷۱.
82. برای نمونه سوره آل عمران، آیه ۳۳.
83. شکوری، «نبوت زنان در قرآن مجید»، ص۴۷.
84. آمدی، ص۳۶۰.
85. بغدادی، کتاب اصول الدین، ص۱۶۲؛ نیز رجوع کنید به فاضل مقداد، ۱۴۱۲، ص۸۴؛ آلوسی، ج۲۲، ص۳۴.
86. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۲۶۴.
87. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۷۳.
88. ابن حجر، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۳۴۴.
89. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۱۴۶
90. مفید، النکت الاعتقادیه، ۱۴۱۳ق، ص۳۵.
یادداشت ها
1. عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: قُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ كَمِ النَّبِیونَ قَالَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِی قُلْتُ كَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ. بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۲
2. ماکانَ محمدٌ أبا أَحَدٍ مِنْ رجالِکمْ وَلکن رسولَ اللّهِ و خاتَمَ النبیینَ (ترجمه: محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه او فرستاده خدا و خاتم پیامبران است.)
3. اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دیناً (ترجمه: امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم.) مائده/۳
4. وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ قصص/۵